دلنوشته مادر ارس (اهداکننده):
روزهای زیادی گذشته.
به اندازه دو سالنامه و حتی بیشتر... خیلی چیزها عوض شد، اما چیزی عوض نشده!
تو همانی که بودی، همانی که هستی.
تو همان پسر پرشورِ آرامِ مهربانِ باهوشِ دقیق هستی که میتوانست سختترین مسئلهها را حل کند.
میتوانست دردها را در سختی مسالههای ریاضی حل کند و از آنها لذت ببرد و رشد کند.
حالا چیزی عوض نشده چون تو تکثیر شدهای.
تو توانستهای زیاد بشوی. سایه ات بلند ...
جایی برای غصه نیست.
تو بهسرعت رفتی اما هنوز ماندهای.
عجیب نیست؟
بهنظر من که عجیب نیست!
چون خاصیت وجودی مثل تو ماندن بود نه رفتن!
میدانم که خودت هم از این خوشحالی.
میدانم که همین را میخواستی.
میخواستی به جاهای متفاوتی سر بزنی.
ریاضی را بدانی، شعر را در خودت جذب کنی، با موسیقی زندگی کنی، دوستی را درککنی، زبان را بشناسی و بیاموزی و هرچند که ما نمیدانستیم اما میدیدیم که هر روز زیباتر میشوی.
حالا هم ماندهای.
هستی.
نرفتهای .
از خودت به ما خبر میدهی.
به همه ما که از تو اثری گرفتهایم.
با تو زنده شدهایم.
اصلا آدم دیگری شدهایم.
انتخابهایی کردهایم ، که فکرش هم به ذهنمان خطور نمیکرد.
انتخابی به بزرگی و شایستگی تو، برای حفظ و نجات دادنت از تمام شدن.
آنوقت دیگر چیزی نماند برای پایانیافتن.
تو دوباره شروع شدی.
مثلیک مسئله ریاضی در دنیای ذهن تو!
اما این بار در بدنهایی ، که تازه با تو آشنا شدند و ادامهات می دهند!
* اعضای ارس ایرانی، دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف و دارنده دو مدال طلا المپیاد ریاضی ، پس از مرگ مغزی و رضایت خانواده، حیات بخش تعدادی از بیماران در لیست انتظار پیوند شد.